Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


fall in love

be in love

.

میخوام بعد مدت ها وبلاگو راه بندازم.میخوام خودم مطالبو بنویسم.همه ی دوستای میمونم باید نظر بدن

سل

+نوشته شده در یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:اره دیگه,,ساعت21:56توسط x | |

عروس چقدر انتره داماد از ادن بدتره

سل

+نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت11:35توسط x | |


وقتی یافته هایم را با باخته هایم مقایسه میکنم میبینم چون خدا را یافتم هرچه باختم مهم نیست...

آموختم که تمام ماجرای زندگی عشق بازی خدا  با ماست

سل

+نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:خدا,,ساعت18:34توسط x | |

صدات میکنم تا همه بشنون جواب صدام غیر پزواک نیست

من اونقدر شکستم حس میکنم که تیچ ارتفاعی خطرناک نیست

سل

+نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:ارتفاع,,ساعت17:34توسط x | |

از این تصمیم بیهوده ، چه چیزی قسمتم بوده

نگو با من از این خواستن ، که حسرت همدمم بوده

چه فهمیدی از این گریه ، چی خوندی از نگاه من

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من

تو این تصمیم بیهوده ، نشو تکرار دلشوره

اگه حتی نگاه تو ، منو میخواد و مجبوره

فراموشم شده روزی ، که بودم به تو وابسته

توی حرفام غم دنیاس ، چقد دلگیرم و خسته

تو خواهش می کنی اما ، نمیتونم که برگردم

من از دست رفتم و انگار ، نمی بینی پر از دردم

کجای گریه های من ، رسیدی تو به داد من

نبودی تو برای من ، نبودی تو به یاد من

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من

از این تصمیم بیهوده ، چه چیزی قستم بوده

نگو با من از این خواستن ، که حسرت همدمم بوده

چه فهمیدی از این گریه ، چی خوندی از نگاه من ؟

نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من …

سل

+نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت6:9توسط x | |

 

چشمای تو بسته شدن
باز پر کابوس دلم
چشماتو وا کن عزیزم
وگرنه میپوسه دلم
میخوام چشاتو وا کنی
بازم منو نگاه کنی
میخوام توی چشات برام
جهنمی به پا کنی

سل

+نوشته شده در یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,ساعت7:22توسط x | |

 "کجایی؟"یک کلمه ساده نیست!

گاهی خیلی معنا داره

کجایی یعنی چرا سراغم نمیای!چی کار میکنی!چرا پیشم نیستی!

کجایی به معنای فوضولی کردن نیست

به این معنیه که برام مهمی...دلم برات تنگ شده...به یادتم...نگرانتم...!

از کنار کلمات ساده نباید گذشت!

سل

+نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391برچسب:کجایی؟,,ساعت13:36توسط x | |

 این که نامش زندگی است مارا کشت،حیرانم آنکه نامش مرگ است،چه میکند...!؟

سل

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:زندگی,مرگ,,ساعت22:31توسط x | |

 من فقط عاشق اینم

حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم

تو بگی که نمیتونم

من فقط عاشق اینم

بگی از همه بیزاری

دو سه روز پیدام نشه تا

ببینم چه حالی داری

من فقط عاشق اینم 

عمری از خدا بگیرم

انقدر زنده بمونم

تا بجای تو بمیرم.....

سل

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:عاشق اینم,,ساعت17:31توسط x | |

 خیلی سخت بود...با بغض نوشتم،ولی با خنده خوندی!

سل

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:سخت بود,,ساعت23:9توسط x | |

 ذهنم فلج میشود

وقتی میخوانمت

و تو

جانم؟ نمیگویی

سل

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:ذهنم,,ساعت10:16توسط x | |

 تو قلبت منو کشتی و رفتی،

اما میدونم که حتما ی روزی برمیگردی

چون همیشه قاتل به محل جنایت برمیگرده

 

سل

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:قاتل,,ساعت10:11توسط x | |

 تلخ ترین حرف:دوست دارم اما...

شیرین ترین حرف:...اما دوست دارم.

سل

+نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:حرف,,ساعت20:53توسط x | |

 ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی...!

غذاتو سرد میخوری...

صبحونه رو شام،ناهارو نصفه شب !

لباسات دیگه به تنت نمیاد...

همه رو قیچی میزنی

ساعت ها به ی آهنگ تکراری گوش میکنی و هیچوقت اونو حفظ نمیشی...!

اینقدر علامت سوالای تو فکرتو میشماری....!

تا آخرش رو بالش خیست خوابت ببره!

تنهایی از تو آدمی میسازه...

که دیگه شبیه آدم نیست!

میدونی چیه؟

عجیب دلتنگم..........

واسه وقتایی که عجیب دلتنگم میشدی......!

سل

+نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:عجیب,,ساعت18:49توسط x | |

 نوشت«قم حا»

همه به او خندیدند!!

گریست...

گفت به «غم هایم» نخندید 

که هر جور نوشته شود درد دارد

از ته به سر بخوان

تا من آن روز ها را بشناسی...!!

سل

+نوشته شده در دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:غم ها,,ساعت13:2توسط x | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد